پس از رسیدن یک تماس تلفنی برای یک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بیمارستان شد، او پس از اینکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهایش را عوض کرد و مستقیم وارد بخش جراحی شد.
او پدر پسر را دید که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود. به محض دیدن دکتر، پدر داد زد: چرا اینقدر طول کشید تا بیایی؟ مگر نمیدانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئولیت نداری؟
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
نماز نماز نماز و ......!!!! | 1 | 50 | hamed |
از كدوم عضو بدن يا صورتت خوشت مياد؟! | 0 | 27 | hamed |
اگه موبايلتون رو ازتون بگيرن چيكار ميكنيد؟ | 0 | 28 | hamed |
فقط خدا | 0 | 24 | admin |
داستان قلب مهربان يك دختر! | 0 | 32 | admin |
با این تست همسر بهتری انتخاب می کنید! | 0 | 27 | admin |
اسم شما چه رنگي است؟!!!!!!!! | 0 | 27 | admin |
آزمون افسردگى دکتر ((آرون بک)) | 0 | 25 | admin |
یک تست بسیار وحشتناک | 0 | 28 | admin |